theme

عنوان رساله: ارائه چارچوبی برای تحلیل شکاف در توانمندی معماری سامانه

سامانه­ های پیچیده اهمیت اقتصادی و راهبردی زیاد و نقشی برجسته در توسعه و رشد کشورها دارند. نوآوری فناورانه لازمه بهبود موقعیت و کسب و کار بنگاه­های فعال در زنجیره ارزش این قبیل سامانه ها است. نوآوری فناورانه بر انگیزه، فرصتهای محیطی، بستر سازمانی مناسب و توانمندیهای مورد نیاز استوار است. از این میان، این رساله بر توانمندیهای نوآوری در سامانه­های پیچیده تمرکز دارد. مهمترین چالشی که از ماهیت سامانه­ای و پیچیدگی محصول یا سامانه تولید آن نشأت میگیرد، چالش یکپارچگی است (Langford, 2012). لذا شاخه­ای از پیشینه تحقیقاتی مدیریت راهبردی که این قبیل سامانه­ها و بنگاههای توسعه دهنده آنها را تحت عنوان سامانه­های محصول پیچیده (CoPS) جدای از محصولات ساده و بنگاههای با سامانه تولید انبوه دسته­بندی کرده است، توانمندیهای مورد نیاز برای نوآوری و توسعه سامانه­های پیچیده را تحت عنوان توانمندیهای یکپارچه سازی سامانه بررسی کرده است (Prencipe et al., 2003; Davies & Hobday, 2005). یکپارچه­سازی بر ابعاد و جنبه­های مختلفی از پروژه های نوآوری در سامانه­های پیچیده، منجمله 1- بازیگران شبکه نوآوری 2- مراحل مختلف توسعه سامانه و 3- فناوریهایی که در سامانه بکار گرفته میشوند، ناظر است (Langford, 2012). بنظر میرسد که سطح توانمندی بنگاههای بزرگ ایرانی در یکپارچه­سازی در مراحل پایانی توسعه سامانه بالاتر باشد زیرا سوابق روشن و قابل قبولی از موفقیت آنها در مراحل بعدی پروژه­های نوآوری منجمله طراحی تفصیلی، پیاده­سازی، تولید و تجاری سازی وجود دارد (Kiamehr et al., 2013; Kiamehr et al., 2015) و این موضوع با گستره ابتدایی فعالیتهای بنگاه­های کشورهای متأخر در زنجیره ارزش، حین طی مراحل تکاملی هم¬پایی هم سازگار است (Kim, 1997) زیرا مراحل اولیه توسعه محصول مخاطرات فنی و مالی بیشتری دارند (Katz, 1987). نتایج مطالعه­ای هم که در سال 1393 به سفارش معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری در خصوص یادگیری فناورانه در بنگاههای ایرانی انجام شده بود، بر طراحی محصول بعنوان مهمترین اولویت یادگیری در بنگاههای ایرانی و ضرورت سیاست گذاری مناسب در راستای ارتقای آن تأکید داشته است. از طرفی هم باید توجه داشت که مراحل اولیه توسعه محصول در عین حال که هزینه کمتری دارند، تأثیر بسزایی در دستیابی به اهداف پروژه­های نوآوری و لذا ارزش افزوده قابل توجهی دارند (Stoll, 1986; Iansiti, 1998; Crawley et al., 2015) اما موضوع یکپارچه­سازی فناورانه بعنوان یک توانمندی در این مراحل، مورد توجه کافی قرار نگرفته است (Muller and Cloutier, 2008). توجه به این نکته نیز لازم است که در مراحل اولیه توسعه محصول، معمولاً فناوریهای محصول در کانون توجه قرار دارند. لذا در این رساله یکپارچگی فناورانه میان فناوریهای محصول و یا فقط سامانه تولید آن (و نه یکپارچگی میان فناوریهای محصول و فرآیند) در مرحله طراحی در سطح سامانه، کانون توجه قرار خواهد گرفت. یکپارچه سازی فناورانه در سامانه­های پیچیده بسیار مشکل و نیازمند آن است که بنگاههای یکپارچه­ساز برای حفظ مزیت رقابتی و توان نوآوری خود در طول زمان، پایه دانشی گسترده و عمیقی (فراتر از دانش معماری صرف) داشته باشند (Prencipe, 2000). ضرورت ارتقای توانمندی طراحی در سطح سامانه (معماری سامانه) و دستیابی به یکپارچگی فناورانه (میان فناوریهای محصول و یا فقط سامانه تولید) در راستای خلق ارزش افزوده بیشتر توسط بنگاهها، مستلزم برنامه ریزی و تصمیم گیری در خصوص نحوه ارتقای این توانمندی بر مبنای تحلیل شکاف موجود است. تحلیل شکاف بطور کلی شامل تدوین معیارهای مناسب، تبیین وضعیت مطلوب، اندازه¬گیری وضع موجود، شناسایی عوامل ایجاد شکاف و ارزیابی ظرفیت بنگاه برای کاهش شکاف است (Panda and Ramanathan, 1997; Arasti, 2004). بنابر آنچه گفته شد، هدف اصلی این رساله، فراهم کردن چارچوبی برای درک عمیقتر شکاف در توانمندی طراحی در سطح سامانه (معماری سامانه) به منظور دستیابی به یکپارچگی فناورانه (میان فناوریهای محصول و یا فقط سامانه تولید) است. دستیابی به این هدف مبنایی را برای تدوین برنامه­های سیاستی (در سطح کلان) و راهبردی (در سطح بنگاه) یکپارچه، هدفمند و عمیقتر به منظور ارتقای این توانمندیها و کاهش شکاف مزبور فراهم می­آورد. لذا سؤال اصلی تحقیق عبارت است از:

  • چارچوب مناسب برای تحلیل شکاف در توانمندی معماری سامانه با هدف دستیابی به یکپارچگی فناورانه چیست؟

در مسیر دستیابی به این هدف، لازم است تا رویکرد و قالب مناسبی برای تحلیل توانمندی معماری سامانه یکپارچه بعنوان یک توانمندی سازمانی، انتخاب شود. لذا اهداف فرعی گوناگونی قابل طرح است که با توجه به محدودیتهای تحقیق، علی الخصوص محدودیتهای مربوط به زمینه مطالعه، سؤالات فرعی تحقیق عبارتند از:

توانمندی معماری سامانه یکپارچه بعنوان یک توانمندی سازمانی چیست و چه اجزایی دارد؟

چه رویکردی برای تحلیل شکاف در توانمندی معماری سامانه یکپارچه مناسب است؟

چه ارتباطی میان اجزای اصلی توانمندی معماری سامانه یکپارچه وجود دارد؟